کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مرثیۀ امام زین العابدین حضرت سجاد علیه‌السلام

شاعر : رضا قاسمی     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

سجـاده را پُر از غـزلِ سجـده‌دار کرد            محراب را به شعرِ رکوعش دچار کرد

از آسمان به ذکرِ لـبش خـیره می‌شدند            تـسـبـیـح را سـتــارۀ دنــبـالـه‌دار کـرد


با اشک، در بـهـشتِ منـاجاتِ تـائـبـین            در هر قـنوت، شیرِ اجابت شکار کرد

بر شـانه‌های غـرقِ گِـلِ تـربتِ حـسین            تا سـر گـذاشت، گـریۀ بی‌اخـتـیار کرد

با لـرزه‌های شـانۀ زخـمش؛ مـدیـنه را            بـا کـربـلای روزِ دهـم هـم‌جـوار کـرد

آنقدر روضۀ عطش از چشمِ تشنه ریخت            تـا ابـرِ دیــر آمـده را ســوگــوار کـرد

کـشتی شکـست‌خـوردۀ طـوفان کـربلا            هر روضه‌ای که دید، به دوشش سوار کرد

یعقوبِ کربلاست، ولی نامِ او علی‌ست            ابـری که کـارِ صاعـقـۀ ذوالـفقار کرد

این مردِ غـرقِ درد، زمـانی شراب را            با خطبه‌اش به مِی‌زده‌ها زهرمار کرد

در شام، باز هم درِ خـیـبر شکـسته شد            حـیدر به حیدر بن‌ِ حسین افـتخـار کرد

: امتیاز

مدح و شهادت امام زین العابدین حضرت سجاد علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

وقـتـی شـهـیـد زنـدۀ دشـت بــلا شـدی            تصویری از حـماسۀ کـرب وبلا شدی

چـشمت فـرات بـود و لبت زمزم دعـا            با جوشـشی ز زمزمه غرق خدا شدی


بـعـد از نـهــادن تـن بـابـا بـه بــوریــا            خـلـوت‌نـشـین آن تن در بـوریـا شـدی

خواندی تو روضه بهر همه قتل صبر را            خـرج مـصـیبت سـر از تن جـدا شدی

»از آب هـم مضـایـقه کردند کوفـیان«            با این نـوا تو غـرق عـزا و نـوا شـدی

یعقوب چشم‌های تو خون می‌گـریستـند            تـو داغــدار یــوسـف آل عــبــا شــدی

گفتی امان ز شام و دلت شعله می‌کشید            یــاد آور مـصـیـبـت شـــام بــلا شــدی

گفتی که حرمله به مکافات خود رسید؟            دلخون داغ اصغر در خـون شنا شدی

سی سال گریه کردی و زهر ستم رسید            آتـش گـرفت جـان تو و بی‌صـدا شدی

چون اسـتـخـوان سـیـنۀ بابا زسّم اسب            وقت نفـس کـشیدن خود جابه جا شدی

خون گریه کن «وفایی» ازاین ماتم بزرگ            بــا غــربـت بـقــیـع اگـر آشــنـا شـدی

: امتیاز

زبانحال امام زین العابدین حضرت سجاد علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

بعد چهـل سال گـریه و آشوب           کور شد یوسف از غم یعقوب
پلک‌ها زخـم‌ چشم‌ها مرطوب           سیـنه زد پای‌ صبـر من ایوب


ابر از‌ چشم من خـجـل می‌شد
خـاک‌ از
گـریـه‌هام گل می‌شد

هــمــه جـا دیـــدۀ تـــر آوردم           بین هـر کـوچـه مـنـبـر آوردم
آنـقـدر
حـرف خـنـجــر آوردم           اشـک قــصـــاب را درآوردم

ذبـح یـک‌ گـوسـفـنـد را دیــدم
به لب خـویش مشت کـوبـیـدم

بی‌تو خـورشید از آسمان افتاد           آب دیـگـر ز چـشـم‌مـان افـتاد
به حـرم چـکـمـه سـنـان افـتاد           زجـر دنـبـال کـودکــان افـتـاد

بین عباس و خیمه فاصله بود
پـاسـبـان خـیـام حـرمـلـه
بــود

بـه سـکـیـنـه نـگـاه تـا کـردیـم           یــاد بــازار شــام را کــردیــم
با کـنـیران‌ چه گـریه‌ها کردیم           چـادری را به گـریه تا کردیم

چـادری که‌رقیه بر سر داشت
عمه بعد از عروج او برداشت

زخـم قـلـبم بدون تـسکـین بود           کــاخ شــوم یـزیـد آزیـن بــود
جـای ما بـین کـاخ پـائـین بود           خیزرانش عجیب سنگـین بود

به لـبی که پیـمـبـرش بـوسـیـد
مست می‌کرد و چوب می‌کوبید

: امتیاز
نقد و بررسی

تذکر:  منظور از چهل سال که در روایات نیز به آن اشاره شده است مدت بسیار طولانی عزاداری است که بعد از کربلا تا آخر عمر مبارکشان ادامه داشت؛ والا امام زین العابدین بعد از عاشورا ۳۴ سال بیشتر زنده نبودند و در سال ۹۴ یا حداکثر ۹۵ هجری به شهادت رسیدندعلامه طبرسی، اعلام الوری ج۱ ص ۴۸۱، فتال نیشابوری، روضة الواعظین ج ۱ ص ۲۲۱، محدث اربلی، کشف الغمه ج۲ ص ۸۲، ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب ج۴ ص ۱۷۵، شیخ مفید، مسار الشیعه ص ۴۵، شیخ طوسی، مصباح المتهجد ج ۲ ص۷۸۷، شیخ کفعمی، المصباح ص ۵۰۹، رضی الدین حلّی، العدد القویه ص ۳۱۵،

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن داستان افتادن حضرت رقیه از ناقه و فرستادن زجر به دنبال ایشان و ... و همچنین به دلیل عدم رعایت شأن اهل بیت علیهم السلام تغییر داده شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

چـادری که‌رقیه بر سر داشت           زجر با زور از سرش برداشت

رباعی های مدح و مرثیۀ امام زین العابدین حضرت سجاد علیه‌السلام

شاعر : شعرای آئینی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

آنجا که سکوت مرگ و استبداد است            خـون شـهـدا، رسـاتـرین فـریاد است
بـا ایـن هـمـه، در قـیــام ثــارالـلـهـی            فـریـاد حـسـین، خـطـبـۀ سـجـاد است


******** محمد جواد غفور زاده ********

عـرفان به کـلام آمـده و بـنـدهٔ توست            قرآن و قـنوت و قـبله شرمندهٔ توست

از خط به خطِ صحـیـفه‌ات فـهـمـیدم؛            سـجّـاد شـدن فـقـط بـرازنـدهٔ تـوست!

******** مرضیه عاطفی ********

ای آیــنــۀ خــدا نـمــا وقـت ســجــود            عـالـم همگـی مـحـو عـبـادات تو بود

بر تـربت بی‌شمع و چراغت به بقـیع            هر دم صلـوات می‌فـرسـتـیم و درود

******** سیدمهدی حجازی ********

یک لحـظه شدیم خـیره تا در چشمت            دیــدیــم تــمــام درد را در چــشـمـت
چشمان تو از روضۀ مکشوف پر است            پـیـداسـت تـمـام کـربـلا در چـشـمـت

******** سید علی نقیب ********

سجـادهٔ اشـک تو به هر جا باز است            صد جاده به سمت آسمان‌ها باز است
چشمان تو هر روز، پر از عاشوراست            چون پنجره‌ای که رو به دریا باز است

******** میثم مومنی نژاد ********

هـرگـز نـگـذاشت تـا ابـد شـب بـاشـد            او مـانـد کـه در کـنـار زیـنـب بـاشـد
سجـاد که سـجـاده به او دل می‌بـست            تـدبـیـر خــدا بـود کـه در تـب بـاشـد

******** منیره هاشمی ********

بیزارم از آن حنجره کو زارت خواند            چون لاله عزیز بودی و خوارت خواند
پـیـغـام تو ورد سـبـز بـیـداران اسـت            بـیـدار نـبـود آن‌که بـیـمـارت خـوانـد

******** سلمان هراتی ********

آگـه چـو شـد از حـالـت بـیـمـاری او            دامـن بـه کــمـر بـسـت پـیِ یـاری او
چون دید کـسی بر
سر بالیـنش نیست            سـرگـرم شـد آتـش به پـرسـتـاری او

******** محمد علی مجاهدی ********

: امتیاز

مدح و شهادت امام زین العابدین حضرت سجاد علیه‌السلام

شاعر : فاطمه سالاروند نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آقـا سـلام بـر تـو و شـام غـریـب تو            آقا سـلام بـر دل غـربـت نـصیب تو

از راه دور بـا دل رنــجــور آمــدی            مرهم به غـیر صبر ندارد طبیب تو


باغ از صدای زمزمه، از عطر گل تهی‌ست            جا مانده در خرابه مگر عندلیب تو؟

تصویر کربلاست که همواره روشن است            در چـشـمـۀ زلال نـگـاه نـجـیـب تـو

رفتی و قرن‌هاست که تکرار می‌شود            نـجـوای عـاشـقـانـۀ امنّ یـجـیـب تـو

: امتیاز

زبانحال امام زین العابدین حضرت سجاد علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : مرتضی محمودپور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : چهارپاره

در مـسـیـر کـوفـه و شـام خـراب            دست بـسـته بـوده با حـال خراب
پیش چـشـمـش در کـنار کـودکان           
هیجده رأس به خون گشته خضاب


رأس عـبـاس رشـیـد و اکــبــرش            رأس قاسم رأس عون و جعفرش
رأس شـاه دیـن بـه روی نـیـزه‌ها            پـیـش چـشـمـان هـمـه با مـادرش
من که بـودم زیـنت عـرش بـرین            دست و پایم بسته در زنجـیر کین
می‌زنـد از بـام بـر مـا سـنـگ‌هـا            رأس بــابـایـم شـده نـقـش زمـیـن
بـسـته بودند کودکان را در رسن            کــودکـان خــسـتـۀ دور از وطـن
چون بنـفـشـه نیـلگـون پیکـر شده            لاله‌گـون زخمی همه گـل
پیراهن

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن تغییر داده شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

رأس شـشـماهه به روی نـیـزه‌ها            پـیـش چـشـمـان هـمـه با مـادرش

زبانحال امام زین العابدین حضرت سجاد علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بهترین چیزی که دارم از جهان این گریه است            مرهمِ قلبم به هرجا هر زمان این گریه است
بعدِ عاشورا نمانده در وجودِ من قـرار            آه تسکینِ دلِ بی‌خانمان این گریه است


صحنه‌هایی دیده‌ام روی شتر در راه شام            چارۀ فکرش یقیناً عاشقان این گریه است
آب می‌بینم پُر از غم می‌شوم مانندِ رود            پس دوای عاجلِ تشنه‌لبان این گریه است
دست‌ها زنجیر شد بر گردنم هم غل زدند            باعثِ آرامش از زخمِ‌زبان این گریه است
هم‌سفر شد عمّه‌ام با شمرها! آه ای خدا            جای مردن چاره سازم بی‌امان این گریه است
حرف‌های زشت شد ردّ و بدل، صبرم گسست            من سلاحم پیشِ قومِ بد دهان این گریه است
رقصِ نیزه می‌کند با رأسِ بابایم حسین            پاسخم با ظلمِ خولی و سنان این گریه است
من امامِ ساجـدیـنم خـسته‌ام از روزگار            بهترین چیزی که دارم در جهان این گریه است

: امتیاز

زبانحال امام زین العابدین حضرت سجاد علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

مُردم و زنده شدم صد بار در بینِ مسیر           دیدم از مردم چقدر آزار در بینِ مسیر
با غل و زنجیر در بالای ناقه؛ مضطرب           زخم ها خوردم من از اغیار در بینِ مسیر


در ‌کـنـارِ عـمّـه‌ام بردند این نامـردمان           در میانِ کـوچه و بـازار در بینِ مسیر
از خود کرببلا تا شام اذیت کرده است           خـنـده‌های حـرمله بسیار در بینِ مسیر
همسفـر شد دخـترانِ فاطـمی با شمرها           آسـمان شد بر سـرم آوار در
بینِ مسیر
دست و پایم را به ناقه بسته بودند چون علی           دیده‌ام صد شعله در گلزار در بینِ مسیر
عمّه‌ام زینب چنان مادر بزرگم گشته بود           بود مـابـینِ در و دیـوار در بینِ مسـیر
چشم
ها هیز و سخن هاشان تماماً نـاروا           زجـرها بُـردیم در انظار در بینِ مسیر
خـارهـایی رفت در
پای رقیّه خـواهرم           بی شباهت نیست بر مسمار در بینِ مسیر
من عـلی ابن الحـسـیـنم راوی کـربـبلا           مُردم و زنده شدم صدبار در بینِ مسیر

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام زین العابدین حضرت سجاد علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

آتش گرفته خیمه می‌سوخت پا به پایش            خورشید شعله‌ور شد در آسمان برایش
زنجـیـر می‌زدنـد و بـزم عـزا گرفـتـند            ‌زنجیرهای بسته بر
رویِ دست و پایش


دستان عمه زینب را بسته دید و بی‌شک            هر آن از این مصیبت شد بیشتر عزایش

در ازدحـام شـام و در تنـگـنـایِ بـازار            در زیر دست و پا رفت در هر قدم عبایش
یک روز داغ دید و یک عمر روضه‌خوان شد            با لرزشی که افتاد از بغض، در صدایش
می‌رفـت سـمـت مسـجـد افـتـاد یـادِ بابا            از دست پـیـرمـردی افـتاد تا عـصایش
یادِ غروبِ گودال سر می‌گذاشت بر خاک            آرام گـریه می‌کرد با ذکر سجـده‌هایش
یادِ محاسـنی که خون می‌چـکـید از آن            یادِ تنی که پُر بود از زخم، جای‌جایش

لعنت به تیر و شمشیر، لعنت به ذات نیزه            لعنت به خـنجـری که شد واردِ قـفـایش
تصویرِ نعل تازه از خاطرش نمی‌رفت            یک داغِ بیکران بود سوغاتِ کربلایش!

: امتیاز

زبانحال حضرت زین العابدین علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : رضا یعقوبیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

ای گـلستـان ولایت را امـام چـهـارمین            پور زهرا حضرت سجاد زین العابدین

تو ز نسل حـیدر کراری و نجل رسول            در خصال و در کمالی همچو زهرای بتول


نـوربخش عـالـمی و شمع جمع عالمین            جان پیغمبر تویی مولا علی بن الحسین

زهد و تقوای تو همچون حضرت پیغمبر است            در بلاغت در شجاعت خلق و خویت حیدراست

چهارمین مولای عالم بعد پیغمبر تویی            مقتدای شیعـیان تا صحـنۀ محشر تویی

تا ابد مولای من جود و سخا شرمنده‌ات            حـاتم طـایی بود مـولا کـمـیـنه بـنـده‌ات

شد صحـیـفه ذره‌ای از آنهـمـه آثـار تـو            شیعیان مرتضی تا روز حشر بیدار تو

جمله خوبان جهان ریزه‌خور خوان توأند            رهـروان راه حـیدر غرق احسان توأند

خـطبۀ تو دشـمن اسـلام را رسـوا نمود            شادمان آن خطبه قلب حضرت طاها نمود

هـمره مظـلـوم عـالـم بوده‌ای در کربلا            همچو زینب دیده‌ای تو رنج و درد و ابتلا

تو شـنـیدی نالۀ طفـلان عـطشان حسین            جانفـشانی همه اصحاب و یاران حسین

جمله یاران حسین در خون شناور دیده‌ای            هر شهیدی را شما صد پاره پیکر دیده‌ای
دیده‌ای گلهای پرپر روز عاشورای خون            پـیکـر صد پـارۀ بابا مـیان مـوج خـون

ارباً اربا پیـکـر پـاک و مـطهـر دیده‌ای            باب مظلـومت کـنار جـسم اکبر دیده‌ای

در کنار جسم اکبر دیده‌ای در شور و شین            قامت خم گشتۀ مولای مظلومان حسین

دیده‌ای قاسم که شد پرپر ز جور اشقـیا            محشر کـبرا به پـا شد بر یتـیم مجـتـبی

دیده‌ای طفلان عطشان در نوای آب آب            مـادران خـسـته دل را در مـیان آفـتاب

دیده‌ای تو شیرخواره طفل بی‌شیر رباب            بوده‌اند از بهراو اهل حرم در فکر آب

دیده‌ای بابا گرفته روی دستان اصغرش            حرمله زد تیر کین و شد بریده حنجرش

دفن جسم اصغرش را پشت خیمه دیده‌ای            رأس پاکان زمین را روی نیزه دیده‌ای

دیده‌ای در علقـمه دستان از پیکـر جـدا            دیده‌ای نقـش زمین سقـای دشت کـربلا
دیـده‌ای بـابـا و عـمـه در وداع آخـرش            غربت مظلوم عالم گریه‌های
خواهرش

دیده‌ای تو بر جبینش سنگ کینه می‌زدند            تیـر کـین بر سیـنۀ مـاه مدیـنه می‌زدنـد

دیده‌ای دشمن به قلب پاک او با تیر زد            دید افـتاده زمین با نـیزه و شمـشـیر زد

دیده‌ای شد تیـرباران پیکـر پاک حسین            در میان موج خون دیدی تن چاک حسین

دیده‌ای شمر لعین بر خود جهنم را خرید            از حسین بن علی در قتلگه حنجر برید

دیده‌ای بابای مظلـوم و غـریبت از قـفا            رأس پاکش را عدوی دین نمود از تن جدا

دیده‌ای افـتـاده روی خـاک، شاه کـربلا            پیکـرش شد از ستـم پـامـال سُم اسب‌ها

عصرعاشورا تو دیدی خیمه‌ها آتش گرفت            دامن طفـلان بی‌بابا ز کـین آتش گرفت

دیده‌ای بر اهل بیت؛ ظلم بی‌نهایت کرده‌اند            خـیمه‌ها را دشمنان دین غارت کرده‌اند

دیده‌ای تو کودکان را ظالمـانه می‌زدند            از ستم اهـل حـرم را تـازیـانه می‌زدند

دیـده‌ای تـو در مـیـان کـوفـیـان بی‌حـیـا            جمله سرهای شهیدان را به نوک نیزه‌ها

ظلم‌های بی‌نهـایت دیده‌ای در شهر شام            بر اسیران می‌زدند سنگ ستم از روی بام
دیده‌ای ظلم
فراوان گشته‌ای چون شمع آب            اهل بیت مصطفی و مجلس بزم شراب

دیده‌ای در تشت زر بابا دم از محبوب زد            بر لـبانش آن یـزید بی‌حـیا با چـوب زد

از تو می‌خواهد صله ای نور حیِّ کبریا            زائر کربـبلا گـردد دوباره این (رضا)

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

جمله یاران حسین در خون شناور دیده‌ای            هر شهیدی را علی صد پاره پیکر دیده‌ای

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر تغییر داده شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

دیده‌ای قـاسم که شد پامـال سُـم اسب‌ها            محشر کـبرا به پـا شد بر یتـیم مجـتـبی
با توجه به اینکه تصریح بر شش ماهه بودن در کتب تاریخی متقدم و معتبر نیامده است و این موضوع برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ذخیرة الدّارین آمده است لذا بیت زیر تغییر داده شد،جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

دفن شش‌ماه علی را پشت خیمه دیده‌ای            رأس پاکان زمین را روی نیزه دیده‌ای

مدح و مرثیۀ امام زین العابدین حضرت سجاد علیه‌السلام

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

روضـه بـرپـا بود هر جا آب بود            روضـه‌هـایـش ذکـر بـابـا آب بود
مـقــتــل جـانـســوز
آقــا آب بـود:            تـشـنـه لـب بــود آه امــا آب بــود


روضه‌خـوانش گاه ظرفی آب شد
گاه‌گاهی روضه‌خـوان
قصاب شد

مــاجــرای آب آبـش کــرده بــود            غــصـۀ اربـاب آبـش کــرده بــود
مـادری بـی‌تـاب آبـش کـرده بـود            دخـتری بی‌خـواب آبش کرده بود

یـا خـودش بـاریـد دائـم یـا ربـاب
روضه می‌خواندند هر دم با رباب

پیـکـری را بر زمـین پـامـال دیـد            شـمـر را در گــودی گـودال دیـد
عـمـه را بـالای تـل بـی‌حـال دیـد            لـشکـری را در پی خـلـخـال دیـد

هجـمـۀ شـمـشـیـرها یـادش نرفت
سنـگ‌ها و تیـرهـا یـادش نـرفـت

هم به تن رخـت اسارت دیده بود            خیمه را در وقت غارت دیده بود
از سنان خـیلی جـسارت دیده بود            از حـرامی‌هـا شـرارت دیـده
بـود

آتــش بــی‌داد دنــیــا را گــرفــت
شـمـر آمـد راه زن‌هـا را گـرفـت

عـمه را با دسـت بـسـته می‌زدنـد            با هـمان نـیـزه شـکـسـته می‌زدند
بـچـه‌هـا را دسـته دسـته می‌زدنـد            می‌شدند آنـقـدر خـسته... می‌زدند

تـازیـانه جای طفـلان خورده بود
زین جهت خیلی به زینب برده بود

بـا تـنـش زنـجـیـرها درگـیـر بود            در غـل و زنـجـیـر امّـا شـیر بود
از
نـگـاه حـرمـلـه دلـگــیــر بــود            او جــوان بـود آه امّـا پــیــر بـود

ماجـرای شام پشـتـش را شکـست
غصه‌های شام پشـتش را
شکست

کـوچه‌های شـام پیـرش کرده بود            شهـر و بـارعـام پیرش کرده بود
سنگ روی بـام پیـرش کرده بود            طعـنه و دشـنـام پیـرش کرده بود

خطبه خواند و شام را تسخیر کرد
فاش مکـر
و فـتـنه و تـزویر کرد

درد و رنج و غـصـۀ بـسـیار دیـد            از زبــان شــامـــیـــان آزار دیــد
خـواهـرانـش را سـر بــازار دیـد            عمه را در مـعـرض انـظـار دیـد

بزم مِی بود و سر و طـشتی طلا
خـیـزران بود و
عـزیز مصطـفی

داغ بر نیـزه سرش هم جای خود            بـوریـا و پـیکـرش هم جـای خود
دست بی انگشترش هم جای خود            ماجرای خواهـرش هم جای خود

خـاک را هــمـسـایـۀ افـلاک کـرد
خواهرش را در
خرابه خاک کرد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تغییر داده شد؛ در منابع معتبر پرتاب کردند سنگ، آتش و ... در شهر شام نیامده است بلکه در کتب أمالی صدوق ج۳۱ ص ۱۶۶؛ الـفتـوح ج۵ ص۱۳۰؛ الاحتجـاج ج ۲ ص ۱۱۴؛ مناقب الطاهرین ج۲ ص ۶۰۱؛ اللهوف ص ۱۵۳؛ مقتل خوارزمی ج ۲ ص ۶۸؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ج۲ ص ۳۷۹؛ بحارالأنوار ج۴۵ ص ۱۲۷؛ جلاءالعیون ص۶۰۶؛ مقتل امام حسین ص ۲۳۹؛ نفس المهموم ص ۳۹۳؛ منتهي الآمال ص ۵۰۲؛ مقتل مقرّم ص ۳۶۱؛ مقتل جامع ج۲ ص ۱۰۶ تنها نوشته شده شهر را آذین بندی کردند و با رقص و پایکوبی به استقبال سرهای شهدا و کاروان اهل بیت علیهم السلام رفتند و با این ذهنیت که اینان خارجی هستند و بر اسلام خروج کرده‌اند پیرمردی به آنان دشنام هم داد ولیکن وقتی متوجه شد که یزید به مردم دروغ گفته و اسرا همان خواندن پیامبر هستند استغفار کرده و .... جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بی‌هـوا عـمـامـه‌اش آتـش گـرفـت          مثل زهـرا جـامه‌اش آتش گـرفت

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

نیزه بازی با سرش هم جای خود            بـوریـا و پـیکـرش هم جـای خود

زبانحال حضرت زین العابدین علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : عبدالمحسن نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

دارم حـضور مـادر تو درد می‌کـشم            تو هـسـتی و برابــر تو درد می‌کشم
این لحـظه‌های آخر عمرم ببـین پـدر            یــاد وداع آخــر تــو درد مـی‌کــشــم


یک ظرف آب دیده‌ام و باز مثل قبل            بـا آب آبِ اصـغـر تـو درد می‌کـشـم
هر جا صدای کودک شیری شنیده‌ام            من هم شبـیـه هـمسر تو درد می‌کشم

با یک نظر به جای طنابِ دو دست خود            از بند دست خـواهر تو درد می‌کشم
حـتی صدای قاری قرآن سـبب شـده            بـا یـاد نـیـزه و سـر تو درد می‌کـشم
بابا ببـین که با نظری بر عبای خود            بـا یـاد داغ اکـبــر تـو
درد مـی‌کـشـم
ذبح میان کوچه سبب شد که تا به حال            هر لحظه یاد حنجـر تو درد می‌کشم
آمـاده است یک کـفـن قـیـمـتی و من            یاد حـصیـر و پیکـر تو درد می‌کشم

در هر کجا که روضۀ گودال خوانده‌ام            دیـدم حـضور مـادر تو درد می‌کـشم

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام زین العابدین حضرت سجاد علیه‌السلام

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

باز امشب در نگاهت کربلا تصویر شد           مرغِ جانت نوحه‌خوان و واژه‌ها تکثیر شد
تا که بابا را به روی نعشِ اکبر دیده‌ای           سورۀ والفجـر او زیبـا تـرین تفـسیر شد


روی دستانِ غمش شیرخواره پرپر می‌زند           آه! آنـدم کامِ خشکـش بی‌قـرارِ شیـر شد

ناله‌های جانگدازت می‌خـراشد سینه را           چـشمِ تو آئـینه‌دار شعـبه شعـبه تـیر شد

با دلی از خون پیش آید عمو با مشکِ آب           او که می‌آید چرا پس این رسیدن دیر شد

گو فـلـک آتـش به بـاغِ آرزوهـایت زده           تا که حلق شیرخوار از تیر کینه سیر شد
پـردۀ محـمل بـلـند و دیـده‌ای آنجـا زنی           در میانِ شام و کوفه بی‌گنه تحـقـیر شد

تنـگ آمد راهِ جـاده با حـضورِ شـامیان           هلهله سر داده، ذی‌القربی چنین تعبیر شد
می‌گریستی همچو باران وا مصیبت بر لبت           تا که بر دستِ زنان و کودکان زنجیر شد

من نگویم مجلسی در مقتلش آورده است           شک نکن که عمه جانت از همین جا پیر شد

قتلگه وصل و فراق دو کبوتر بوده است           از همین جا بود عشقِ داغشان اکسیر شد!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید زیرا موضوع تیر سه شعبه مستند نیست. جهت کسب آگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه فرمائید و یا در همین جا کلیک کنید

گو فـلـک آتـش به بـاغِ آرزوهـایت زده           آن زمان تا حلقِ اصغر با سه‌شعبه سیر شد

مدح و مرثیۀ امام زین العابدین حضرت سجاد علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

غرقِ تب! افتاد از تاب و توان بعد از پدر           شد نگـهـدار و پـناه کـاروان بعد از پدر
دست بر مـویِ پـریـشان رقیه می‌کـشید           بود دسـتانش امیدِ کـودکان بعـد از پـدر


اشکِ پنهانی او را دیده بود و گشت و گشت           مثل پروانه به دورِ عمّه جان بعد از پدر
گر چه دستش بسته بود اما کماکان غیرتی           شد سپر در پیش چشم دیگران بعد از پدر
خطبه‌اش جنگِ مجسّم بود و
هر ثانیه داد           کاخ دشمن را چنان محکم تکان بعد از پدر
«أشهدُ أنّ عـلی...» داغِ بـرادر تازه شد           شد پریشان‌حال هنگـام اذان بعد از پدر
خورد با بغضِ گلو! دلتنگ! با چشمان خیس           هر کجا که بر دهان بگذاشت نان بعد از پدر
یادِ آن لب‌های خشک و پیکرِ در بوریا           سال‌ها در خلوتش شد روضه‌خوان بعد از پدر!

: امتیاز

زبانحال حضرت زین العابدین علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : سید محسن حسینی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

درد خود را همه با اشک مـداوا کردم            دامنـم را ز سـرشک مـژه دریـا کردم
پیش چشمان همه تا که دو دستم بستند            یـاد من از عـلـی عـالـی اعـلاء کـردم


چه بگـویـم سـر بازار چه آمـد به سرم            سنگ‌بـاران شدن عـمـه تـمـاشـا کـردم
پسـر فـاطـمه‌ام خـارجی‌ام می‌خـواندند            مرگ خـود را ز خـداونـد تـمنـا
کـردم
خواهر
کوچک من از همه نیلی‌تر بود            من که بـا دیـدن او دیـدن زهـرا کـردم
خواهرم سوی طبق با سر زانو می‌رفت            پای او پـای نشـد هـر چـه تـقـلا کـردم
پـدرم در تـه گـودال بهـم ریخـتـه بـود            من به زحمت تن درهم شده پیدا کردم

: امتیاز

زبانحال حضرت زین العابدین علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

آنچه در کـربـبلا از غـمِ هـجـران دیـدم            هـمـۀ حـادثـه را بـا دلِ ســوزان دیــدم

کـربلا خاطرۀ سـیـنۀ پُر سوزِ من است            من در این دشتِ بلا کـینۀ عـدوان دیدم


عـرصۀ کـربـبـلا یـا که به جـولانِ بـلا            من لبِ سـوخـته و تـشـنـۀ مهـمان دیـدم

ای پـدر این که پـذیـرایی مهـمـان نبود            نیـزۀ شـمـرِ لعـین بر لب و دنـدان دیدم

خسته‌ام سیـنۀ سوزانِ من و زخـم عـدو            هر سـتـم را هـمه با دیـدۀ گـریان دیـدم

گو پدر جان که من از غصۀ هجرت چه کنم            نـرم شد پیکـرت از سـمِ سـتـوران دیدم

پس تو ای شمر مزن پای به این جسمِ شریف            پـاره پـاره بـدنـی فــرشِ بـیـابـان دیــدم

بعـدِ آن حـلـقـه زده گـرِد خـیـامِ نــبَـوی            خــیـمــۀ آل عـبــا غــارتِ آنــان دیــدم

کربلا جلوه‌ای از آیت و اسرارِ خداست            از حـرم تا به حـرم رنـجِ فـراوان دیـدم

کربلا خاطره‌اش جور و جفا بوده و بس            ظلم بی‌حد به خود و عمه و طفلان دیدم

شام تا کـوفه بسی رنج کـشیدم ای وای            عمرِ خود با محن و درد به پایان دیدم!

: امتیاز

زبانحال حضرت زین العابدین علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : اسماعیل تقوایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

زهـر جفا آتش زده بر جسم و جانم            خـون دلی کـهـنـه بیـایـد از دهـانـم
زهـر عدویم می
برد رنجم به پایان            فـزت و رب الکـعـبه آیـد بر زبـانـم


من یادگار روز عاشـورای عـشـقم            ز امر خدا بـسـتر نـشـین آن زمـانم
بعد از پدر بودست کارم اشک وناله            چون مرغکی بی‌بال و پر در آشیانم
با یـاد دشـت کـربـلا با هـر بـهـانه            بهـر شـهـیدان بوده گـریه ارمـغـانم
آب روان چون آتشی بر جان من بود            یـادم می‌آمد کـام خـشک بـسـتـگانم
با دیدن شش ماهه‌ای می‌شد گریان            چـشمم برای اصغـر شیـرین زبـانم
گـریه
سـلاح من ز بعـد کـربلا بود            می‌زد شـرر بـر دودمـان دشـمـنانم
خوشحال
باشم می‌روم نزد شهیدان            محـشـور با آن عـاشـقـان جـاودانـم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

من یادگار روز عاشـورای عـشـقم            بـسـتـر نـشـیـن نـاتــوان آن زمـانـم

زبانحال حضرت زین العابدین علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : مرتضی محمود پور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مربع ترکیب

جـا مـانـدۀ کـرب وبـلایم در مـدیـنـه            زخمی‌ست از داغ پدر بر روی سینه
دیـدم فـغــان و آه شــاه بـی‌قــریــنــه            شد کشته در کـرببلا از جور و کینه


بین داغـدار لعـل خشک اصغرم من
شاهـدترین بر
بـاغ یـاس پـرپـرم من
من دیـده‌ام
غـارتـگـران خـیـمـه‌ها را            بــشـنـیـده‌ام واغــربـتـای بـچـه‌هـا را
نای نی خـشکـیده از جـور و جفا را            شمر و
سنان و خـولی و نسل زنا را
با کعـب نی بر لاله‌ها در باغ می‌زد
بر قـلـب زار
عـمـه‌جـانـم داغ می‌زد
گـودال را
دیـدم بـدن‌ها بی‌کـفـن بـود            جـسم شـهـیدان خدا صد پاره تن بود
بابای مظلومم اگر دور از وطن بود            چون بـاغـبان لالـه‌های در چمن بود
سقا کـنار
عـلـقـمه بی‌دست و سر شد
زین داغ زهرا مادرم خونین جگر شد
اهـل ولا اهـل بـکـاء الـشــام الـشــام            این ظـلـم بـر مـا شد روا الشام الشام
نفرین بر این جور و
جفا الشام الشام            کـرب وبـلا تا شـد مـنـا الشـام الشـام
بزم شراب و چوب و لعل خشک بابا
صاحب عزا در شام و کوفه گشته زهرا

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام زین العابدین حضرت سجاد علیه‌السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

شد اسیـر غـل و زنجـیر تنِ بـیـمارش            سوختم یکسره از غربت و حالِ زارش
چـقدر خـواند دعـا تا که پدر برگـردد            رفت دلـتـنگِ پدر! تازه نشد دیـدارش


داشت عادت به اذانِ علی اکـبر امّا...            بی‌برادر شده بود و غم دل شد یارش
تا در آغوش گرفـتش کمی آرام شد و            شـد رقـیـه رمـقِ هـر نـفـسِ تـبـدارش

او علی بود و همین داغ برایش بس بود            اینکه عـمّه سـرِ بـازار رسـیده کارش
لرزه افتاد به پایش! چه چراغان شده بود            دورِ دروازۂ ساعات و در و دیوارش
مانده هر
ثـانیه در خاطرِ ویـرانۀ شام            چشمِ گریان شدۂ تا به سحـر بیدارش!

: امتیاز

مدح و شهادت امام زین العابدین علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

ای دعا با نفست کرده به گردون پرواز            سجده آورده به سجاده‌ات از شوق نماز
عرشیان راست به خاک حرمت روی نیاز            سخنانت همگی وحی و کلامت اعجاز


آفـتـاب دلـی و مــاه هــزار انـجــمـنـی
حـجـت چــارمـی و آیــنـۀ پـنــج تــنـی

تـو حـسـیـن دگـر فــاطــمـۀ زهــرایـی            تـو فــروغ بـصـر فـاطـمـۀ زهــرایــی
بـلکـه قـرص قـمـر فـاطـمـۀ زهـرایـی            تـو تــمــام ثـمــر
فــاطـمــۀ زهــرایــی
پـدر
هـشـت امـامی و عـزیـز سـه ولی
رخ نبی حُـسن عـلی نام گـرامیت
علی

نطق تو قبضۀ شمشیر و وجودت سپر است            دم تو از دم شمشیــر تو بـرنده‌تر است
خـط تو سیـر وصال احـد داد
گـر است            بلکه هر گام تو یک کرببلای دگر است
به دل سنگ عـدو تـیغ شدی تیـر شدی
فـاتح کرب‌وبلا در
غـل و زنجیر شدی

گرچه بـردند تو را بر در دروازۀ شام            گر چه دادنـد تو را با همه پاکی دشنام
گرچه بر فرق سرت سنگ زدند از لب بام            تـو امامی تـو امامی تو امـامی تو امام
نه عجب چهره به خاک تو فلک بگذارد
ناقـه‌ات پـا بـه روی بال مـلک بگذارد

دشمنان زخم به قلب تو هم آهنگ زدند            گرگ‌ها بر جگر سوخته‌ات سنگ زدند
دسته‌ای چنگ زدند و به تنت سنگ زدند            بر گل روی تو از خون جبین رنگ زدند
شامیان شمع صفت سوخته آبت کردند
خارجی‌
زاده به هر کوچه خطابت کردند

حـجـت‌الله کجـا طـعـنـۀ پـیـوسـتـه کجـا            روح توحید کجا جسم به غل بسته کجا
رنـج راه و دل زار و بـدن خستـه کجا            بـارش سنـگ کجا و سر
بشکـسته کجا
هجـده سایه به سر از سر پـاک شـهـدا
بـر
لبـت ذکـر خـدا بـود خـدا بـود خـدا

ای که داغ جگرت شعـله زده بر دل‌ها            سنگ بـاران شده از بـام همه منـزل‌ها
سـر بـابـا سـر نـی پـیـشـرو محـمـل‌هـا            خنـده کـردند بـه اشک غـم تو قـاتـل‌ها
کـوه انـدوه نـشـایـد شکـنـد پـشت تو
را
خنده و
هلهله و زخم زبان کشت تو را

پسـر هنـد شـرر بـر جگـرت زد دیدی            زخـم‌ها بر روی زخم دگرت زد دیدی
خنده بر سوز دل و چشم ترت زد دیدی            خیزران بر لب خشک پدرت زد دیدی
تو که از خاک درت خلق، عزیزی ببرند
خواهرت را ز چه باید به کنیزی ببرند

چرخ گردون به تو در جور و جفا عادت کرد            همه جا سهم تو را درد و غم و محنت کرد
همه گل‌های گـلستان تو را غارت کرد            به خدایـی خدا زهـر تو را راحت کرد
تو
عـلی بودی و مثل علی اول مظلـوم
بـابی انت و اُمّی شـدی آخـر مـسـمـوم

ای جگرپارۀ زهرا که شدی پاره جگر            عـاقبت زهـر جـفا بر جگرت کرد اثر
گـشـت حـق تـو ادا ای پـسـر پیـغـمـبر            وای بـر ما ز غمت اشـک نریزیم اگر
تا دم مرگ روان
اشک به سیمایت بود
اثـر
حـلـقـۀ زنجـیـر به اعـضـایت بـود

شعـلـۀ آه تـو پنهـان به خـروش ما بود            نـالـۀ یـا ابـتــای تـو بـه گـوش مـا بـود
آه تــو در دل فــریـاد خمــوش مـا بود            کاش
تابوت تو آن روز به دوش ما بود
تو که خود دست کرم بر سر عالم داری
چه بسا شعله که در سینۀ
«میثم» داری

: امتیاز

زبانحال حضرت زین العابدین علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : مرتضی حیدری آل کثیر نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل مثنوی

شب بود و روحم در سکوتی نوحه‌گر شد            فـرمـانروای سـیـنـه‌های شـعـله‌ور شد
چشمم
که می‌بایست، شب را در نوردد            در خـیمه با طفلان گـریان همسفر شد


گـفـتــیــد: مـن بــیــمــار بــودم آه امـا            هر عضو من بر چشم شیطان حمله‌ور شد
من راز نامـحـدود بـودم گـرچه ذکـرم            در خطبه و شب نامه‌هاتان مختصر شد
من بـال‌هـایـی دارم از پــرواز مـانـده
            خامـوشی ای در سیـنه از اعجاز مانده
زنـجـیـر
می‌بـسـتـیـد دنـیـا را به دسـتم            نشـنـیـده بردم نبـض دریـا را به دستم
غـم! کور شد، دستـش گرفتم راه بردم
            غـمـگـین‌تـرش، تا قـتـلـگـاه مـاه بـردم
می‌رفـتم اشکـم را در انـدوهی بکـارم
            حـک شد درون جـهـل مـردم یادگـارم
شب را گرفتم در صدای خود فـشردم
            هـفـتاد دم در جـلـجـتـای سجـده مُـردم
فـرصت نـدادم آتش از دسـتـش بروید
            با سـایه‌ها راحـت دروغـش را بگـوید

: امتیاز